من زخم دلت بودم ، پویای دلم گشتی مرهم به دلت بستم ، غوغای دلم گشتی باران دلت بودم ، در کوه تنت پنهان چون چشمه جوشان صحرای دلم گشتی آنگه که زدم پنجه ، برتار دلت ای دوست موسیقی جانبخش رویای دلم گشتی از شیشه بنا کردند ، بنیان دل تنگت چون قصر بلورین دنیای دلم گشتی چون شمع شدی سوزان ، برجان و دلم تابان تا روشنک بزم شب های دلم گشتی صورتگر نوپای احوال رخت بودم چون نقش چلیپای دیبای دلم گشتی در مجمع دلداران ، مختار و رها بودم چون سلسله مهری ، بر پای دلم گشتی آزاد و رها بودم ، در بند شدم اینک شادم که در این محبس، یارای دلم گشتی مشتاق دلم بودی ، من باغ دلت گشتم در کشتی بحر عشق ، سکان دلم گشتی از هر نفست روحی ، از کالبدم خیزد انفاس مسیحای ایمان دلم گشتی اسرار دل و جان چون شعر از نگهت ریزد شیوایی هر شعر دیوان دلم گشتی از نرمی و حسن و لطف، چون شاخ گلی بودی تک شاخ گل سرخ گلدان دلم گشتی ای شیفته جانان ، دیگر به چه می تازی اینک که تو تک تاز میدان دلم گشتی رفتی و سبوی دل ، خالی ز شرابت شد می باز بر این تشنه ، باران دلم گشتی زین شرحه چه ها گویم ، ای شرح زبان من آغاز دلم بودی پایان دلم گشتی در تیرگی شامت ، شب تاب دلت بودم چون ماه سپهر دل ، مهتاب دلم گشتی گفتی که مرا دریاب ، ای تاب و توان دل من تاب دلت گشتم ، بی تاب دلم گشتی من فاتح دژهای دل های کسان بودم تو فاتح یکتای ، ابواب دلم گشتی آنگاه که پیوستند ، جان من و تو در هم آفاق دلت گشتم ، الهام دلم گشتی گفتی که برفت از دست ، آرام و قرار دل آنگه که شراب هجر ، در جام دلم گشتی گفتم به نهان با تو ، از هجر چه می گویی اینک که تو آغاز و فرجام دلم گشتی گه گاه در اندیشه ، رخسار تو می دیدم فریاد که رخسار ، مادام دلم گشتی دیگر مرو از پیشم ، مهمان دل ریشم پیش آی که چون شهدی ، در جام دلم گشتی پایان رهی بودیم ، زین راز شدیم آغاز بر بال دلم بنشین ، پرواز دلم گشتی این راز مگو زنهار ، با بی خبران اغیار گنجینه به دل بسپار ، همراز دلم گشتی چون زمزمه ای گشتم ، کارام دلت باشم آرام دلم بردی ، فریاد دلم گشتی استاد بدم چندی ، در مکتب من بودی این رابطه وارون شد ، استاد دلم گشتی اکنون که بشد اینسان ، آباده ما ویران در کوی پریشانی ، میعاد دلم گشتی گفتی که به شب ها خواب ، از دیده گریزان شد من خواب دلت گشتم ، بیدار دلم گشتی گفتی که دوائی کن زین زخم دل ما را درمان دلت گشتم ، بیمار دلم گشتی گفتم نفسم درماند ، آهسته نما اقدام گفتی که توئی راکب ، افسار دلم گشتی از مهر چه می خواهی ، ای تشنه این چشمه انکار همی بودم ، اقرار دلم گشتی
Design By : Pichak |